کد مطلب:94652 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

خطبه 235-سخنی با عبدالله بن عباس












[صفحه 607]

عثمان به دلیل پاره ای امور نابجا، از طرف مسلمین محاصره شده بود و آنان به صدای بلند خلافت را بنام علی (ع) میخواندند و عثمان میپنداشت این محاصره به تحریك علی (ع) صورت گرفته است. سرانجام هایهو چنان بالا گرفت كه عثمان گمان برد مردم قصد جانش را دارند. از این رو چاره در آن دید كه نامه ای به امیرمومنان بنویسد و از او یاری جوید. پس، نامه ای به علی (ع) نوشت و در آن نامه، درخواست نمود كه آن حضرت به ملك خویش در ینبع- كه جائی كنار دریا و نزدیك مدینه بود- تشریف فرما شود، تا غوغای مردم برای نامزد نمودن او به خلافت كم شود. حال آنكه چنین درخواستی را پیش از این هم كرده بود. نامه توسط عبدالله ابن عباس به علی (ع) رسید و پس از خواندن آن چنین فرمود: باز عثمان گرفتار شده، و از من چاره جوئی میكند ای پسر عباس، عثمان مرا میخواهد تا همچون اشتری كه با دلوهای بزرگ، مدام از این سو به آن سو آب می كشد، پیوسته به هر جا كه مرا میخواند بروم. پیش از این برایم پیام فرستاد كه از مدینه بیرون روم، سپس درخواست نمود به آنجا نیایم، و اینك ترا سفیر كرده كه به فلانجا روم. به خدا سوگند كه چنان در حمایت و دفاع و یاریش كوشیدم، كه ناگهان ت

رسیدم مبادا گناهكار باشم


صفحه 607.